September 28, 2006


نا آراميهای خوزستان، اگرچه در پی اعتراضاتی با رنگ و بوی قومی آغاز شده، اما تنها برآمده از انگيزه های قوميتی اعراب ساکن خوزستان نيست و از جهاتی، مشابهت هايی عمده با ديگر حرکتهای اعتراض آميزی دارد که در سالهای اخير در ديگر نقاط ايران روی داده است.
جمعيت عرب استان خوزستان در يکصد سال گذشته شاهد تغييراتی چشمگير در شمار و محل اقامت خود در اين استان بوده و گذشته از عوامل خارجی ناشی از همسايگی با کشورهای عرب، از رويدادها و تحولات داخلی ايران نيز تأثير پذيرفته است.
ادامه نا آراميها در خوزستان
کشف نفت و تبديل خوزستان به قلب اقتصاد کشور، سرکوب آنچه حکومت مرکزی ايران از آن به عنوان "غائله شيخ خزعل" ياد کرده و جنگ هشت ساله ايران و عراق و پيامدهای عمده آن، از جمله نقاط عطفی بوده اند که تأثيراتی بنيادين بر زيست و سامان جمعی اعراب خوزستان بر جای گذاشته اند.
عناصر ديرينه تاريخی و مطالبات قومی برآورده نشده مانند آموزش و پرورش به زبان مادری در نقاطی چون کردستان، آذربايجان، خوزستان و ترکمن صحرا، حضور در سطوح بالای تصميم گيری برای اداره کشور، احساس اعمال تبعيض به سود فارس زبانان و عليه اقليتهای غير فارس زبان از سوی حاکميت و دستيابی به حقوق و امتيازاتی که از ميزانی از خودمختاريهای محلی تا تجزيه از ايران و استقلال در نوسان بوده، همواره بستر اصلی و جزو جدايی ناپذير اعتراضهای قومگرايانه در ايران بوده است.
حساسيتهای موجود در چنين زمينه هايی بخوبی در نحوه ياد کردن از ايرانيان غيرفارس زبان مشهود است.
در حالی که نيروهای ملی يا حکومت مرکزی و هواداران آنچه يکپارچگی ايران، حفظ تماميت ارضی و همبستگی ملی خوانده شده از "اقوام ايرانی" سخن می گويند، طرفهای ديگر از اصطلاح "ملت و مليت" برای معرفی خود بهره می گيرند.
بروز تغييراتی عمده در شيوه زيست و مناسبات اقتصادی، حتی به رغم حفظ ساختارهای قبيله ای، تأثيراتی مشخص بر مطالبات و اعتراضات اعراب خوزستان بر جای گذاشته و به تحرکات آنان، خصلت جنبشهای شهری و بويژه حاشيه شهری را بخشيده است

با اين حال، وجود ويژگيهای کم و بيش يکسان در ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و سياسی که اکنون تنها به منطقه جغرافيايی مشخصی محدود نيستند، باعث بروز مشابهتهايی چشمگير در تحرکات اجتماعی و جنبشهای اعتراضی متفاوت در شهرهای مختلف ايران شده است؛ به گونه ای که هر يک از اين جنبشها، به رغم آنکه واجد عوامل و دلايل متفاوتی اند، در نهايت از اين قابليت برخوردارند که در چارچوبی واحد جای گيرند و از قالب اعتراضات محدود منطقه ای و قومی فراتر روند.
به عنوان نمونه، هر چند نا آراميهای اخير خوزستان در پی انتشار نامه ای آغاز شد که مقامات جمهوری اسلامی آن را جعلی می خوانند، اما بسرعت ابعادی گسترده يافت که عناصر گوناگونی از نقش عوامل خارجی گرفته تا منازعات جناحی درون حاکميت را در بر می گرفت.
در عين حال، سرعت فراگيری و نحوه بيان اعتراضات، حمله به بانکها و مؤسسات عمومی، تظاهرات خيابانی و حضور محسوس جوانان و نوجوانان در اين اعتراضات و شيوه های به کار گرفته شده از سوی نيروهای امنيتی و انتظامی در مقابله با معترضان از الگويی پيروی کرده که در نا آراميها و درگيريهای سالهای اخير در ديگر شهرهای ايران نيز نمودار شده بود؛ تنشهايی که البته برآمده از مناسبتها و دلايل متفاوت ديگری بوده اند.
به عنوان مثال، در اوايل دی ماه سال 1381 به دنبال هجوم نيروی انتظامی به فروشگاههای تکثير و فروش سی دی و ماهواره در اهواز، اين شهر بسرعت دستخوش آشوبهای خيابانی شد و درگيريهايی بين مردم و نيروی انتظامی رخ داد.
به رغم در دست نبودن آماری دقيق و قابل استناد در مورد ميزان جمعيت روستانشين و شهرنشين عرب در استان خوزستان، در نگاهی کلی می توان به اين جمع بندی رسيد که پس از جنگ هشت ساله، شمار اعرابی که خودخواسته يا به اجبار شهرنشين شده يا در حاشيه شهرهای بزرگ، از جمله اهواز سکونت گزيده اند، به طور چشمگير و غير قابل مقايسه ای نسبت به دوران پيش از جنگ افزايش يافته است.
در سالهای پيش از جنگ، با وجود حضور گسترده مهاجران اقتصادی فصلی و دائمی در شهرهايی نظير آبادان، خرمشهر و اهواز، اعراب ساکن خوزستان که در ساختارهايی قبيله ای و عشيره ای تجمع و سازمان يافته بودند، عمدتاً در نواحی روستايی و حداکثر در شهرستان هايی کوچک مانند شادگان و سوسنگرد متمرکز بودند و فعاليت اقتصادی آنان بيشتر به کشاورزی، دامداری و ماهيگيری در اندازه هايی نه چندان بزرگ محدود می شد.
وجود ويژگيهای کم و بيش يکسان در ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و سياسی که اکنون تنها به منطقه جغرافيايی مشخصی محدود نيستند، باعث بروز مشابهتهايی چشمگير در تحرکات اجتماعی و جنبشهای اعتراضی متفاوت در شهرهای مختلف ايران شده است

اما پس از کوچ اجباری ناشی از جنگ، بخش چشمگير اين جمعيت به زادگاه يا اقامتگاه پيشين خود بازنگشت و راهی شهرهای بزرگ استان خوزستان شد.
غيرقابل استفاده بودن بخش عمده ای از زمينهای زراعی به دليل وجود مين و بقايای جنگ، اجرای طرحهايی نظير طرح کشت و صنعت نيشکر و وجود جذابيتهای بيشتر در شهرها از جمله دلايلی بوده که باعث تشويق اعراب به سکنی گزيدن در شهرها شده است.
با اين همه، فراهم نبودن ساختارهای لازم در شهرهايی که در سالهای پيش از انقلاب از رونقی فوق العاده برخوردار بودند و پس از جنگ، به شهرهايی محروم، ويران و فاقد امکانات و تأسيسات اقتصادی لازم بدل شده بودند، باعث شد سيل جمعيت عرب، از جمله به دليل وجود زمينه های مساعد ديگر، جذب شهرها نشود و در نهايت به ناگزير در حاشيه شهرها باقی بماند و عمدتاً مشاغلی چون دستفروشی و داد و ستدهای خرد را برگزيند.
بروز چنين تغييری در شيوه زيست و مناسبات اقتصادی، حتی به رغم حفظ ساختارهای قبيله ای، تأثيراتی مشخص بر مطالبات و اعتراضات اعراب خوزستان بر جای گذاشته و به تحرکات آنان، خصلت جنبشهای شهری و بويژه حاشيه شهری را بخشيده است.
پذيرش اين خصلت جديد و نقش تازه، نقطه پيوند اصلی تحرکات اعراب خوزستان با ديگر جنبشهای مشابه شهری يا حاشيه شهری در سراسر ايران است و از همين منظر است که می توان در رويکردی قوم گرايانه نيز زمينه ها و اسبابی فراگيرتر يافت که متأثر از شرايط اقتصادی و اجتماعی، نظير افزايش بيکاری، کمبود امکانات، افزايش اعتياد و بزهکاری است.
به اين ترتيب، چنين هيمه بيش و کم مساعدی، با جرقه عامل يا عواملی شتابزا، مانند انتشار نامه ای که حساسيتهای قومی را بشدت تحريک کرده، براحتی آماده شعله ور شدن است.
در اين ميان، گذشته از نقش عوامل خارجی که به نوبه خود شايسته بررسی دقيقترند، منازعات درونی حاکميت نيز می تواند عاملی مهم و مؤثر تلقی شود.
اگرچه، از يک ديدگاه، ساختار حاکميت به نوعی بازتاب دهنده منازعات و مناسبات موجود در جامعه است، اما در شرايطی که نيروهای سهيم در قدرت به دليل داشتن نوعی استقلال نسبی از اقشار، طبقات يا اقوام تشکيل دهنده جامعه، در پی بهره گيری از رخدادها يا برخی زمينه های موجود برای تقويت پايگاه اجتماعی خود يا اخلال در برنامه های رقيب باشند، آنچه در عمل اتفاق می افتد چيزی جز اين نيست که در روندی معکوس، دامنه منازعات درونی حاکمان از رأس هرم قدرت به قاعده اجتماع گسترش يابد.

No comments: